شادی راهدیه کن حتی به کسانی که آن راازتوگرفتند
عشق بورز،
به آنها که دلت را شکستند
دعاکن برای آنان که نفرینت کردند
درخت باش برغم تبرها
بپر به کوری خفاشها
بهار شو وبخند که
خدا هنوز آن بالاست
دهاتی زاده ام اهل آبادی ام
که نامش بود فخر اجدادی ام
به جان نسب به روح حسب
این همانست که روزازل دادی ام
من از شهر بی پیکری
من ازیلدای غم
من از برگ وباران وتیر
من از کار زار بیقراری
آمدم
تانویسم غم نامه ایل بزرگم
شاید .......................